loading...

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

این پایگاه در حد توان انعکاس دهنده نابسامانیهای سیاسی و اداری در ولایت دایکندی می باشد و از طریق نشر حقایق، نقد منصفانه و تحلیل های علمی ، روحیه حسابدهى و مسئولیت پذیری را تعقیب می نماید

بازدید : 0
يکشنبه 27 بهمن 1403 زمان : 2:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی مفهوم اندیشه صلح به مثابه زیست مسالمت آمیز، گرچه همواره یکی از دغدغه‌های اندیشه‌ها و مکاتب فلسفی و از آرمان‌های دیرینه جوامع بشری بوده است، اما امروزه به طورخاص، پس از قرن هفدهم بیش از پیش مورد توجه واقع شد. از طرف دو مفهوم جنگ و صلح، همزیستی مسالمت آمیز و توسل زور و خشونت مستقیم فیزیکی به عنوان یک زوج متضاد، از مهم ترین مفاهیم حیاتی نوع بشر و از موضوعات مهم حقوقی، سیاسی و فلسفی است. سطوح مختلف جنگ و صلح جامعۀ افغانستان، که در طول چهار دهه پسین به صورت مستقیم بر زیست...

زیست انسانی، حیات جمعی، نظام سیاسی- اجتماعی و اقتصادی کشور را ویران کرده و به کانون اصلی منازعه، جنگ، خشونت و ترورهای زنجیره‌‌‌ای تبدیل شده است، فارغ از منازعات سایرکشورها و رسیدن به اندیشۀ صلح پایدارنیست. بنابراین، چیستی و چراییعدم استقرارصلح با گروه طالبان، در جامعۀ متکّثر و چند قومی-مذهبی جامعۀ افغانستان، باتوجه به چالش‌ها و تهدیدهایی داخلی و بیرونی، امکان منطقی و عقلانی تحقق صلح را اگرنگوییم به صفر می‌رساند، حد اقل این ادعا وجود دارد، که به حد امتناع رسانده است. مهم ترین چالش‌ها و تهدیدهای که فراروی صلح با گروه طالبان وجود دارند عبارتند از: عدم انسجام میان دولتمردان و سیاستمداران داخلی، فقدان گفتمان مشترک میان گروه طالبان و نظام سیاسی مستقر، عدم پذیرش ارزشها و دست آوردهای فعلی نظام سیاسی از سوی گروه طالبان پس از موافقت نامه بُن و در نهایت عدم پای بندی گروه طالبان به اصول عدالت در گفتمان استقرارصلح بین الافغانی و... از جمله موانع اصلی تحقق صلح با گروه طالبان است. بنابراین، برآیند و نتایج عملی و عینی هر یک ازچالش‌ها و تهدیدهای موجود، گفتمان تحقق صلح با گروه طالبان را به خطر انداخته و خسارت‌های جبران ناپذیر نیروهای انسانی و مالی و پیامدهای منفی آن بر مردم و دولت افغانستان تحمیل خواهد شد، زیرا گروه طالبان کمتر از استقرار امارت اسلامی‌و نفی نظام جمهوریت راضی نیست.

گفتار یکم: عدم انسجام دولتمردان و بازیگران سیاسی داخلی؛

به طورکلی، به رغم ارائه شدن طرح‌های گوناگون معطوف به صلح در چهار دهۀ اخیر از سوی بازیگران بین المللی و کارگزاران داخلی، تا کنون صلح واقعی و پایدار در این جامعه از قوه به فعل در نیامده و هم چنان به مثابۀ یک آرمان و در واقع به شکل یوتوپیای جامعۀ افغانی باقی مانده است. با آغاز روند جدید گفت‌و گوهای صلح با مأموریت زلمی‌خلیلزاد، برخی امیدواری‌ها و در عین حال، برخی بیم‌ها و نگرانی‌ها در جامعۀ افغانی به وجود آمد. تاکنون نشست‌ها و یا طرح نشست‌های گوناگون خارج از افغانستان (قطر، مسکو، جده، آلمان، جینوا، پاکستان و...) و دیدارهای دو جانبۀ مکرر زلمی‌خلیلزاد با طالبان، حکومت افغانستان و یا مقامات پاکستانی و سایر بازیگران دخیل در افغانستان به نتیجه ملموسی منتهی نشده است. (شفق خواتی،1398، 28) بنابراین، با شدت گرفتن نشست‌ها و نزدیک شدن به امضاء موافقت نامۀ آوردن صلح در افغانستان، میان ایالات متحده آمریکا با گروه طالبان و در نهایت در 29 فبریوری 2020 این موافقت نامۀ پروسۀ صلح با شتاب سیاسی و از سر ناگزیری در دوحه قطر به امضاء رسید، این در حالی است که انسجام داخلی و هماهنگی در میان دولتمردان و سیاستمداران داخلی به وجود نیامده است. از این منظر، اولین شرط اساسی و بنیادین برای تحقق صلح پایدار و واقعی درجامعۀ افغانی، ضرورت ایجاد اجماع سیاسی و کنار گذاشتن همۀ اختلاف نظرها می‌باشند، زیرا تا زمانی که سیاستمداران و دولتمردان داخلی، ارادۀ برای منافع کلان و بزرگ ملی و عبور از منافع شخصی، قومی، حزبی را در اولویت کاری خویش و گفتمان پروسۀ استقرارصلح قرار ندهد، تحقق صلح با گروه طالبان توهم و خیال بیش نخواهد بود. به عبارت دیگر، اولین شرط پیش نیاز صلح پایدار، همگرایی و‌هارمونی و اجماع میان حامیان نظام مستقر و اولین چالش صلح پایدار نیز فرهنگ فاسد سیاسی و منطق بیمار رقابت سیاسی در افغانستان است. عومل جامعه شناختی سیاسی، ویژگی‌های فرهنگی سیاسی افغانی و منطق رقابت سیاسی در این جامعه، چنان که همواره افغانها را زمین گیر ساخته است، اکنون نیز عامل اصلی در ماندگی این جامعه باید شمرده شود. پراکندگی و عدم انسجام و لجاجت میان بازیگران طیف غیر طالب(حکومت، رهبران سیاسی داخل یا خارج از حکومت و جریان‌ها و احزاب سیاسی) هیچ دورنمای روشن و امیدوار کننده‌ای را که ناظر به یک صلح پایدار و تأمین کنندۀ آرمان‌های دیرینۀ افغان‌ها باشد، نشان نمی‌دهد.

پیامد و نتایج منفی عدم انسجام میان بازیگران داخلی:

بنابراین، برآیند و محصول چنان گفت‌وگوهای پراکنده و غیر منسجم ازسوی سیاستمداران و دولتمردان داخلی، جهت تحقق صلح با گروه طالبان، به صورت طبیعی منتج به استنتاج نتیجه صلح پایدار و واقعی در جامعۀ افغانی نمی‌شد. زیرا شکاف عمیق به وجود آمده، میان حکومت و نظام سیاسی مستقر از یک طرف، از سوی دیگر طیف مقابل و به اصطلاح اپوزیسیون و مخالف حکومت برطبل واگرایی و حکومت موقت و عبوری می‌کوبیدند، این شقاق و دو دستگی میان بازیگران داخلی، درگفتمان پروسۀ صلح، جبهۀ گروه طالبان را تقویت و انسجام بخشیدند و اما درمقابل موضع حکومت و مردم افغانستان را در قبال استقرارصلح تضعیف کردند. و اما در این میان، تنها جبهۀ متحد، یک پارچه و هماهنگ، جبهۀ گروه طالبان و پاکستان است که از این عدم انسجام بازیگران داخلی نفع کامل برده است. با تداوم روند جاری، مطمئناً طالبان و پاکستان برندۀ این میدان و ایالات متحده، حکومت، مردم و رهبران سیاسی غیر طالب افغانستان بازنده خواهند بود. پس از مأموریت اخیر زلمی‌خلیلزاد، چنان که بسیاری از کشورهای منطقه و قدرت‌های بزرگ بین المللی با محوریت منافع خود به سفرۀ صلح دست دراز نموده اند، برخی بازیگران سیاسی داخلی و تعدادی از هواداران شان نیز با محور قرار دادن منافع زودگذر سیاسی شخصی و جناحی خود، به جای تحکیم موضع دولت و مردم و پاسبانی از حقوق اساسی شهروندان، به سخن گویان گروه طالبان تبدیل شدند. (شفق خواتی،1398، 32)

گفتار دوم: فقدان گفتمان مشترک جهت استقرارصلح؛

یکی از مهم ترین مؤلفه‌ها و شاخصه‌ها در هرگفتمانی، زبان مشترک، درک و فهم مشترک برای تحلیل و ارزیابی موضوع واحد و ارائه طرح مشخص جهت رفع آن می‌باشد، بنابراین، استقرارصلح با طالبان به عنوان کانونی ترین موضوع، نیازمند الزامات و فهم مشترک از مفروضات اصلی و بنیادین تحقق صلح در جامعۀ افغانی است. و اما آنچه که در گفت‌وگوهای پروسۀ تحقق صلح با طالبان، مورد تغافل و نادیده گرفته شده اند، فهم و زبان مشترک از گفتمان استقرارصلح است، یعنی زیاده خواهی و قدرت طلبی طالبان باعث شده است، حتی برداشت و قرائت واحد از گفت وگوهای صلح برای زیست مسالمت انسانی و پرهیز از هرگونه اقدام خشونت آمیز از سوی طالبان به وجود آیند. بنابراین، در همۀ نشست‌ها و گفت‌وگوهای پروسۀ صلح، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، دو جانبه و چند جانبه زلمی‌خلیلزاد و سایر مقامات خارجی و داخلی افغانستان با گروه طالبان، که در ادوارمختلف صورت گرفته اند، تاهنوز «قدر مشترک تحت عنوان تحقق صلح واقعی» در جامعه به وجود نیامده است. و اما صرفاً موافقت‌نامه‌ها و پیمان‌نامه‌های عجولانه و سیاسی«صلح مقطعی و زود گذر» و فاقد هرگونه الزامات حقوقی و تعهد سیاسی و اخلاقی، نسبت به تحقق صلح با گروه طالبان بوده اند، بنابراین، فقدان گفتمان مشترک در جهت استقرارصلح، به عنوان رنج بی پایان و درد بی درمان و آرزوی دیرینه در جامعۀ و شهروندان این سرزمین جای خوش کرده و برزندگی جمعی این جغرافیا سایه افکنده است. با توجه به فقدان گفتمان مشترک از تعریف صلح، اهداف استقرارصلح و درنهایت رسیدن به صلح عادلانه و جامعۀ عاری از خشونت و یافتن تعریف مشخص از جنگ و صلح و گسترۀ قلمرو آن، الزاماً باید به حداقلی از نقطه مشترک دست یافت و آن اینکه تعریف و برداشت خویش را از صلح ارائه نماید و به طور کلی، امروزه، در قاموس سیاسی، سه تعبیر از صلح، مطرح است:

1- صلح در مقابل جنگ، یا صلح به معنای نبود جنگ که تعریف سلبی و حداقلی است. در این تعریف، صلح مکانیسم و ابزاری است سازنده که می‌تواند به حل منازعات کمک نماید. به بیان دیکر دیپلماسی و گفت‌وگوی سازنده با در نظر گرفتن حقوق طرفین تنها طریق دستیابی به برقراری صلح و ثبات و امنیت جهانی است.

2- صلح به معنای وجود امنیت و آرامش یا «حالتی است که در آن مسأله تهدید بالقوه و بالفعل نیز وجود ندارد، این تعریف از صلح مثبت و حداکثری است.

3- صلح به معنای نفی زور و خشونت برای رسیدن به امنیت، که این معنا از صلح، حد واسطی میان دو معنای قبلی است. و اما در بعد سیاسی، صلح غالباً به معنای وجود آرامش و امنیت و فقدان جنگ و تهدید است. در اصطلاح فلسفی، صلح مفهومی‌فراگیرتر دارد و به معنای وجود تعامل و تفاهم و نه تقابل یا اختلاف و نیز تعادل بیرونی و درونی آمده است، مفهوم صلح، اساساً یکی از مفاهیم مهم فلسفی است. (جمشیدی،1396، 5)

چیستی صلح در نگرش حکمی‌فارابی و نسبت آن با صلح افغانی؛

در نگرش فارابی، اساساً صلح تنها فقدان جنگ و نزاع به معنای متعارف آن نیست یعنی مفهوم سلبی یا سنتی ندارد. بلکه در این دیدگاه، صلح همانا، وجود آرامش مبتنی بر اعتدال و عدالت در درون آدمی‌یعنی در نفس و در جامعه است. بر مبنای چنین نگرشی است که در فلسفه فارابی مدینه فاضله که مبتنی بر اعتدال و عدل است و حکمت است، مدینه مسالمت یا مدینه صلح نامیده می‌شود. بنابراین، محور فلسفه سیاسی مؤسس حکمت سیاسی اسلامی‌ابونصر محمد فارابی را فضیلت و آراء فاضله تشکیل می‌دهد که نقطه کانونی آن سعادت است. در چنین نگرشی منشأ و اساس اولیه صلح در درون آدمی‌است و لذا تا در وجود افراد صلح تحقق نیابد امکان تحقق آن در جامعه اگر ناممکن نباشد بسیار بعید است. بنابراین، صلح نه امری بیرونی و برساخته و حاصل قرارداد که قبل از آن امری درونی و با اراده و قوای انسانی قابلیت تحقق می‌یابد.(جمشیدی،1386 ،13) تحلیل و ماهیت تحقق صلح از این منظر، فقدان یا عدم گفتمان مشترک میان طیف‌های درگیر جنگ، منازعه و خشونت در جامعۀ افغانی را بیش از پیش آشکار می‌کند و آن اینکه هنوز طرف‌های «جنگ و صلح» گروه طالبان و حکومت افغانستان، در مرحلۀ اولیۀ از صلح و آشتی درونی نرسیده است. بنابراین، راه دشوار دستیابی به صلح پایدار در جامعۀ افغانی، مستلزم تحقق صلح درونی و کنار گذاشتن، هر گونه اقدامات خشونت آمیز و مرگبار می‌باشند، در حالیکه در طیف‌های مختلف طالبان تصور از صلح به وجود نیامده است، زیرا طالبان بعد از امضاء موافقت نامۀ قطر، هیچ گونه الزامات و تعهد حقوقی و سیاسی آن موافقت نامه را رعایت نکرده و حملات زنجیرۀ تروریستی و انتحاری خویش را قطع نکرده اند، اما به لحاظ عقلی و منطقی امکان تحقق صلح را دشوار ساخته و به حد امتناع رسانده است.

جمع بندی و نتیجه گیری؛

تأمین صلح، امنیت و ثبات سیاسی، یکی مهم ترین معیارهای زیست جمعی در افق و حیات سیاسی-اجتماعی یک کشور، جزء الزامات و ضرورت انکار ناپذیر از وظایف دولت می‌باشد و تحقق آن در تأسیس نظام سیاسی مدرن برآمده از آراء و خواست و ارادۀ شهروندان با حفظ همۀ ارزش‌ها در یک اجتماع سیاسی قابل حصول‌ است. بنابراین، استقرارصلح، امنیت و تأمین حقوق اساسی همۀ شهروندان، بسته و همزاد در جامعۀ دموکراتیک و مردم سالار، یکی نیازهای بنیادین و آرزوی دیرینۀ همۀ ملت‌ها در قالب نظام سیاسی عادلانه و مبتنی بر عقلانیت و مشارکت سیاسی قابل تحقق و دست یافتنی است. اما بدون تردید، صلح یک ضرورت انکارناپذیر و نیاز جدی و مبرم جامعۀ افغانی است، اما با توجه به روندهای جاری در عرصۀ داخلی و روابط خارجی کشور و با عنایت به رویکرد شرکای بین المللی افغانستان در سال‌های پسین و به خصوص یک سال اخیر، روند جاری معطوف به گفت‌وگوهای صلح، امیدوارکننده به نظر نمی‌رسد. زیرا فقدان اجماع و همگرایی در میان طیف سیاسی افغانستان که برخاسته از فرهنگ سیاسی فاسد و منطق بیمار رقابت سیاسی در جامعۀ افغانی است. این بیماری، ریشه‌های عمیق جامعه شناختی دارد و برآمده از دل عقلانیت قبیله‌ای و نقش قومیت در سیاست افغانی، فزون طلبی و بهره جویی و فرصت طلبی اغلب رهبران سیاسی افغانستان است. از سوی دیگر، فقدان گفتمان ملی و زبان مشترک از تعریف صلح و تحقق اهداف دستیابی به صلح پایدار و واقعی، به مثابۀ یک ضرورت عقلانی و الزامات حقوقی و تعهد سیاسی- اجتماعی، در میان گروه طالبان و دولتمردان و سیاستمداران داخلی، به معنای واقعی کلمه شکل نگرفته است، تا از رهگذر آن منتج به استنتاج صلح در جامعۀ افغانی شود. منازعۀ شدید گفتمانی میان نظام مستقر و نوع خاص اسلام سیاسی در قالب گفتمان طالبانیسم که هرکدام دال‌های مرکزی و عناصر کاملاً متضاد هستند و تحلیل رفتن و ذوب شدن هرکدام از این گفتمان‌ها در دیگری، به سادگی امکان پذیر نیست. در مجموع، با توجه به روند جاری و خصوصیت فرهنگ سیاسی، منازعات هویتی، منطق سیاسی حاکم بر رفتار حکومتیان و اپوزیسیون و رویکرد شروکای بین المللی و رقابت‌های عوامل بیرونی، صلح در افغانستان هنوز یک سراب بیش نخواهد بود. بنابراین، با تحلیل و ارزیابی پراکندگی و عدم انسجام و فقدان گفتمان مشترک میان بازیگران داخلی و گروه طالبان از گفت‌وگوهای تحقق صلح، با توجه به روند جاری، بحران جامعه تداوم خواهد یافت و جنگ، منازعه و خشونت به عنوان همراه همیشگی جامعۀ افغانی، پابرجا خواهد بود و بزودی سایۀ سنگین خود را از زندگی و حیات جمعی افغان‌ها بر نخواهد چید.

دوشنبه ۹ سرطان ۱۳۹۹ - مصطفی شفیق

چیستی و چراییعدم استقرار صلح در افغانستان

منبع: روزنامه افغانستان

بازدید : 0
يکشنبه 27 بهمن 1403 زمان : 2:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی اسیموگلو و رابینسون، دانش‌مندان شهیر اقتصاد نهاد‌گرا در کتاب «چرا ملت‌ها ناکام می‌شوند» بر آنچه آن‌ها نهاد‌های سیاسی فراگیر ( Inclusive Institutions ) می‌نامند، به عنوان حامی‌اصلی نهادهای اقتصادی که باعث رونق اقتصاد می‌شوند، تأکید می‌کنند. به باور اقتصاددان‌های نهادگرا، نهاد‌های فراگیر حد اقل سه وظیفه‌ی اساسی را انجام می‌دهند...

یکم؛ ایجاد، تأمین و اجرایی کردن حقوق مالکیت که انگیزه‌ها برای سرمایه‌گذاری و فعالیت‌های تولیدی را رشد می‌دهد.

دوم؛ توزیع وسیع‌تر قدرت سیاسی که فرصت‌های برابر را برای اشتراک سیاسی، اشتغال، نوآوری و امنیت اجتماعی فراهم می‌سازد.

سوم؛ وضع محدودیت‌های لازم بر عاملان قدرت سیاسی که نقش عامل انسانی را کمتر ساخته و از استعمال قدرت سیاسی و منابع اقتصاد ملی به نفع گروه‌های حاکم جلوگیری می‌کند . هر چقدر انحصار قدرت نیروهای حاکم گسترده تر باشد به همان نسبت نیز مردم و نهادهای اجتماعی جامعه سهم بیشتری از قدرت می‌برند.

توسعه اقتصادی از منظر اقتصاد سیاسی به معنی سهیم شدن گروه­های بیشتر و احزاب سیاسی مختلف در برنامه توسعه و پیشرفت ملی جامعه می‌باشد. دولت افغانستان نیز متشکل از گروهها و آراء مختلف است. هر چند درصد هر یک متفاوت می‌باشد؛ اما وجود اقوام مختلف و سهیم شدن آنها در قدرت دولتی به طور مستقیم یا غیر مستقیم باعث می‌شود تا تمام اقوام دولت را از خود بداند و برای بهبود وضعیت تلاش نماید. بهبود وضعیت معیشت و اقتصاد که ناشی از اعمال صحیح پالیسی‌های اقتصادی- سیاسی دولت می‌باشد.

کشوری که اقوام مختلف دارد، پروگرامهای مختلف نیز برای مناطق مختلف باید داشته باشد. هر پروگرام، به حیث تقویت بخشی از بدنه اجتماع که متعلق به اقوام خاصی است می‌تواند زمینه رشد آن مناطق را ایجاد نماید. کل دولت به حیث یک مجموع اجتماعی و مدنی از اقوام مختلف می‌باشد که میزان تعلق اقوام به دولت ضامن پیشرفت جامعه افغانستان می‌باشد.

همانطور که بیان شد دومین عامل، توزیع قدرت بین تمام مردم است به نحوی که همه جامعه احساس کنند که در دولت و قدرت اشتراک دارند. اگر چنین حالتی نباشد در بین مردم احساس نارضایتی در جامعه خواهد شد. همچنین روابط ناسالماز دیگر عواملی است که باعث توزیع قدرت ناسالم خواهد شد. توزیع قدرت ناسالم در نهایت نیز باعث توسعه نیافتگی خواهد شد. عقب ماندن جامعه از کاروان توسعه به دلیل توزیع نامتناسب قدرت از معضلات بزرگ جوامع سنتی مانند افغانستان است.

واگذاری سمت‌ها به افراد بی‌صلاحیت، انتخاب افراد بر پایه روابط شخصی، در نظر گرفتن امتیازات فراقانونی برای افراد خاص تا اعطای پست‌های اجرایی به افراد بعضا نالایق با توجه به روابط خانوادگی یا گرایش‌های سیاسی ایشان، همگی نشانه‌هایی از روابط ناسالمقدرت در دنیا هستند.

مشخص است که این روابط ناسالماگر فراگیر شود، مانع تحقق توسعه در کشور هستند. در این راستا، برقراری الگوی مناسب قدرت در یک جامعه علاقه‌مند به توسعه منوط به گذار از شرایطی است که «تالکوت پارسونز» آن را در پنج بخش مجزای روابط شخصی، خاص‌گرایی، جمع‌گرایی، انتساب و نقش‌های عام دسته‌بندی کرده است.

منظور از روابط شخصی اولویت ارتباطات فردی بر کارکردی اجتماعی در یک نظام سیاسی است. به عبارت دیگر، روابط شخصی صرف نظر از نتایج آن برای جامعه، عامل اصلی تعیین جایگاه افراد در یک سیستم به حساب می‌آید. خاص‌گرایی ترجمان «عصبیت جاهلی» ابن‌خلدون در عصر جدید است که باعث محدود شدن روابط قدرت به یک جامعه نسبتا کوچک و نادیده گرفتن ظرفیت‌های موجود در یک کشور می‌شود.

جمع‌گرایی دلالت بر ارتباطات بشری در یک جامعه سنتی دارد که به دنبال تحقق خیر عامه در پرتو تامین سعادت جمع است. با توجه به سوء‌استفاده‌های صورت گرفته از قدرت در پوشش تامین سعادت عمومی‌ و دنبال کردن منافع فردی به نام جمع در بستر شعارهای پوپولیستی، به نظر می‌رسد تحقق سعادت افراد به‌طور جداگانه در یک جامعه بزرگ نقش برجسته‌تری در تامین خیر عمومی‌خواهد داشت.

انتساب از دیگر مولفه‌های مطرح در روابط ناسالمقدرت است که افراد نه بر پایه شایستگی‌های فردی بلکه بر اساس منزلت‌های انتسابی به کار گرفته می‌شوند. در این راستا، ظهور افراد نالایق در سطوح مختلف پست‌های اجرایی و سوء‌استفاده‌های احتمالی افراد مورد بحث از قدرت نشانه تقدم انتساب بر اکتساب در روابط ناسالم قدرت است.

عام‌گرایی نقش‌ها در مقابل تفکیک آنها عاملی دیگر در فراهم کردن روابط ناسالمقدرت در یک جامعه محسوب می‌شود. در جوامع سنتی غالبا نقش‌ها در هم آمیخته است و در این بستر راه سوء‌استفاده از قدرت برای افراد صاحب منصب هموارتر است. این در حالی است که تخصصی بودن نقش‌ها موجب شفاف شدن کارکرد افراد و سهولت ارزیابی عملکرد ایشان خواهد بود.

دستیابی یک جامعه به عوامل پنج‌گانه مورد اشاره پارسونز زمینه‌ساز ظهور شرایط لازم برای شکل‌گیری روابط سالم در جامعه است. به عبارت دیگر برقراری روابط غیرشخصی در مناسبات اجتماعی، عام‌گرایی معطوف به پذیرش سایرین صرف نظر از عقیده، نژاد و پایگاه‌های طبقاتی افراد، توجه به منافع تک‌تک افراد به‌عنوان پیش‌نیاز تامین خیر عامه، تخصیص پست‌های اجرایی بر پایه صلاحیت‌های فردی و تخصصی شدن نقش افراد در جامعه از منظر ارزیابی کارکردهای فردی باعث شکل‌گیری روابط سالم قدرت در جامعه می‌شود که پیش‌نیاز جامعه در حال حرکت به سوی توسعه است.

نتیجه گیری:

آنچه امروز در اکثر بخش‌های اداری- سیاسی کشور ملاحظه می‌شود چیزی است که پاره‌ای از کارشناسان آن را خلق‌وخوی قبیله‌ای می‌خوانند. در جامعه مبتنی بر رفتار قبیلگی جریان قدرت محدود به یک بخش کوچک از جامعه است که صرف نظر از ضعف‌ها و کارآمدی احتمالی، امکان تعقیب افراد به جهت اقدامات ایشان وجود ندارد. جریان قدرت در طول یک بازه طولانی صرفا در بین افراد مشخصی برقرار است که در برابر مسئولیت اعطا شده به ایشان پاسخگو نیستند. به عبارت دیگر، ناکارآمدی در اجرای وظایف محوله تاثیری در روند ارتقای مناصب سیاسی-اجرایی افراد ندارد. در این تصویر روابط ناسالمقدرت در جامعه امروز افغانستان یکی از متغیرهای تاثیرگذار در کندی حرکت کشور به سمت پیشرفت همه‌جانبه است؛ چرا که عامل انسانی عنصر اصلی در روند توسعه پیشرفت یک کشور به حساب می‌آید.

لذا توجه به توزیع مناسب قدرت و ایجاد روابط سالم بر اساس شایستگی و لیاقت در تمام جامعه چه بخش‌های خصوصی و چه بخش‌های دولتی در نهایت باعث افزایش کارآیی و اثر بخشی جامعه و بهبود وضعیت مردم در بلند مدت خواهد شد. از طرفی نیز این پروسه باید اجتماعی و فرهنگی شود و همه مردم در درست اجرا شدن انتخاب بر اساس شایستگی در هر زمینه‌‌‌ای اشتراک کنند و دولت نیز نظارت نماید تا از فواید این شایستگی کل جامعه سود ببرد.

سه شنبه ۱۰ سرطان ۱۳۹۹ - محمد داوود محمدی

منبع روزنامه افغانستان

بازدید : 2
يکشنبه 27 بهمن 1403 زمان : 2:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی من می‌دانستم که در افغانستان به دنبال چه هستیم. سایر مشاوران ارشد ترامپ با مقاصد من در دو مورد اشتراک نظر داشتند. آن‌ها بر این بودند که باید جلوی تهدیدات احتمالی داعش و القاعده و وابستگان آن‌ها در قبال آمریکا گرفته شود. آن‌ها تأکید داشتند که باید مراقب برنامه‌های اتمی‌ایران در غرب و پاکستان در شرق باشند. این دو موضوع پلاتفورم مبارزه با تروریسم را تشکیل می‌داد که ما می‌خواستیم در اوایل 2019 پیگیر آن باشیم. دشوارترین بخش کار جلب موافقت ترامپ و تأثیر گذاشتن روی تصمیم وی بود. اگر ما این اهداف را به‌صورت غیرماهرانه و یا در زمان نامناسب مطرح می‌کردیم ترامپ از ما تقاضا می‌کرد که فورا کنار برویم...

گفتگوی خلیلزاد با طالبان بر پیچیدگی موضوع افزوده بود. پمپئو باور داشت که او (خلیلزاد) تلاش می‌کند که خواسته ترامپ مبنی بر کاهش نیروهای آن کشور در افغانستان برآورده شود. من بر این بودم که این‌یک پالسی غلط است. حکومت آمریکا به لحاظ نظری مخالف این دیدگاه بود و این بستگی به شرایط داشت و معنایش این است که صفر سازی نیرو در افغانستان در صورتی امکان‌پذیر است که؛ 1- در آنجا دیگر فعالیت‌های تروریستی وجود نداشته باشد. 2-القاعده و داعش در آنجا پناهگاه نسازند. 3- ما باید به گونه لازم اطمینان حاصل نماییم که چنین چیزی محقق می‌شود. من فکر می‌کردم که این مسأله بسیار دور از امکان است و شبیه دیدگاه پنتاگون در مورد کنترل تسلیحات است: ما داریم با آدم‌های شرور و پست‌فطرت وارد معامله می‌شویم. چه زیبا.

از همان ابتدای امر پمپئو اصرار داشت که این خواست پنتاگون است که با طالبان وارد معامله شویم تا بتوانیم ازیک‌طرف تهدیداتی را که متوجه پرسنل ما است کم بسازیم و از سوی دیگر حضور خود را در آنجا کاهش دهیم و بدون چنین معامله‌ای خطر جدی زندگی نیروهای آمریکای را تهدید می‌کند. بازهم فکر می‌کردم که این دیدگاه کودکانه است. من هرگز نفهمیدم که چنین معامله‌ای چگونه می‌تواند ما را در برابر گروه‌های تروریستی مصون بسازد که به آن‌ها اعتماد نداریم. هرگاه طالبان، القاعده و داعش به این نتیجه‌گیری برسند که ما داریم از افغانستان خارج می‌شویم، آن تروریست‌ها بیشتر بر آن می‌شوند که ما به‌سوی صفر سازی حرکت کنیم.

عبارت "با توجه به شرایط" در افغانستان مانند افیون است. این عبارت می‌توانند برای برخی‌ها غیر از من احساس خوبی بدهد اما این وضعیت موقتی است که درنهایت پوچی و بی‌معنایی آن ثابت می‌شود. من شک دارم که بتوانیم با طالبان به یک معامله قابل‌قبول دست پیدا کنیم؛ زیرا گذشته آن‌ها نشانگر همه‌چیز است. هرگاه خروج کلی نیروها هدف اصلی باشد، بر اساس دیدگاه ترامپ تغییر اوضاع (شرایط افغانستان) نمی‌تواند بر نتیجه کار ما تأثیر بگذارد. هرگاه ما به شکل سریع به‌سوی صفر سازی حرکت کنیم زود به آن می‌رسیم. اگر ما به گفتگو ادامه دهیم می‌توانیم زمان بخریم و سپس آمادگی خود را برای مبارزه با تروریسم در زمان طولانی‌مدت بگیریم و آنگاه به ایفای نقش ادامه دهیم.

شاناهان، دنفورد، پمپئو و من به این باور بودیم که به‌زودی می‌توانیم راجع به کارکرد این استراتژی به ترامپ اطلاع دهیم. برای آگاه‌سازی ترامپ روز جمعه پانزدهم مارچ را در نظر گرفته بودیم و با اشتیاق و دلگرمی‌برای آن آمادگی می‌گرفتیم. می‌دانستیم که چه قماری می‌زنیم. پیش از روز جمعه یک نشست برگزار کردیم. به طرز عجیبی، جان سولیوان به‌جای مایک پمپئو حضور به هم رسانیده بود. شاید پمپئو نمی‌خواست که قبل از آگاه‌سازی ترامپ، دیپلماسی واقعی آمریکا در قبال طالبان علنی شود. من با غیابت پمپئو مشکل نداشتم زیرا من به این نتیجه رسیده بودم که دیپلماسی افغان (نظر دولت افغانستان) درهرصورت زیاد مهم نیست. در افق ذهنی من این پرسش‌ها رژه می‌رفت؛ که چگونه می‌توانیم برنامه وزارت دفاع را برای ترامپ به بهترین شکل ممکن ارائه (پریزنتیشن) کنیم؛ زیرا ما برای تهیه منابع کافی مبارزه با تروریسم نیازمند متقاعدسازی ترامپ بودیم. پنتاگون به‌طورمعمول برای آگاهی دهی تعداد چارت و سلاید آماده کرده بود که ممکن تمام چیز را بیش‌ازحد لازم پیچیده نشان بدهد حتی اگر خبرهای خوب در مورد کاهش چشمگیر نیروها و هزینه‌ها برای ترامپ آماده کرده بود. من از دنفورد و شاناهان خواستم که به‌طور دقیق متوجه واکنش ترامپ باشند و در هنگام ارائه معلومات صرفاً به خوانش چارت‌ها و سلاید‌ها نپردازند. این روش متیس بود که من ماجراهای راست و دروغ را شنیده بودم و برنامه گزارش دهی توسط مک ماستر بسیار خسته‌کننده ارائه می‌شد. لازم نبود که دوباره تکرار شود. من فکر می‌کردم همه با این دیدگاه موافق هستند اما نتیجه بستگی به هفته بعدی داشت.

ترامپ در صبح روز پانزدهم مارچ به آبی احمد نخست‌وزیر اتیوپی (برنده جایزه نوبل صلح 2019) تماس گرفت تا بابت سقوط هواپیمای بوئینگ ماکس 737 متعلق به آن کشور ابراز همدردی نماید. مسأله افغانستان میان من و ترامپ مطرح شد و او گفت ما باید ازآنجا خارج شویم. این خبر ناخوشایندی بود که در آغاز روز با آن روبرو شدم. پس از تماس آبی احمد من دوباره به ترامپ تماس گرفتم و گفتم که پریزنتیش پنتاگون نشان خواهد داد که بازتعریف مأموریت ما در افغانستان بر اساس هدایات وی مبنی بر کاهش حضور آمریکا در آنجا صورت گرفته است. او پرسید که آیا این امر به مذاکرات صلح آسیب نمی‌زند؟ او نگران بود که کاهش نیروی ما در آنجا به معنای ضعف ما تعبیر شود، من گفتم نخیر چنین چیزی نیست. او از ما خواست که با وی در کنار پنس راهی پنتاگون شوم و این فرصتی بود برای این‌که در مورد نگرانی‌های او صحبت شود اما در جریان سفر به‌سوی پنتاگون مسأله به کوریای شمالی معطوف شد.

شاناهان گفت برنامه مطلع سازی رئیس‌جمهور باید دربردارنده این موضوعات نیز باشد که چگونه مبارزه با تروریسم را حفظ کنیم و راجع به خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و مذاکره با طالبان یادآوری شود. ترامپ به یک‌بارگی در میان حرف پرید و پرسید این‌که ما می‌گوییم نیروهای خود را کاهش داده‌ایم آیا موقف خود را در مذاکرات تضعیف نمی‌کنیم؟ قبلاً پس از تماس خود با ترامپ، با پمپئو و شاناهان تماس گرفته بودم و دیدم که آن‌ها در این مورد به‌خوبی آمادگی گرفته‌اند. آن‌ها گفتند که اکنون زمان مناسب است زیرا تلفات زیاد باعث شده است که نیروهای که زنده از جنگ‌برگشته‌اند بیش از همه خواهان مذاکره هستند. سپس ترامپ گفت فرماندهان سابق چقدر بد و نالایق بوده‌اند؛ اما از کارکردهای متیس یاد نکرد هرچند که وی با دیدگاه‌های متیس موافقت کرده بود. ترامپ پرسید گفتگو چگونه به‌پیش می‌رود؟ پمپئو فوراً پاسخ داد که مسأله فساد در میان مقامات افغان یک امر شایع و همه‌گیر است مخصوصاً رئیس‌جمهور غنی و ثروتمندان وابسته به او نشانگر این موضوع است. بدبختانه دخالت‌های مکرر حامد کرزی باعث شده است که غنی در سردرگمی‌قرار بگیرد. من به دنفورد اشاره کردم که بگوید کاهش خشونت در شرایط فعلی نشانگر آن است که ما می‌توانیم استراتژی خود را در مبارزه با تروریسم با هزینه کمتر به‌پیش ببریم حتی اگر طالبان موافق هم نباشند

دنفورد به ترامپ گفت ما دنباله‌رو حرف شما هستیم و در عصر پسا متیس در مسیر درست قرارگرفته‌ایم. دنفورد همچنان گفت ما می‌توانیم با ضعف‌های حکومت افغان کنار بیاییم درصورتی‌که این موضوع اتفاق بیافتد تمرکز ما به القاعده و داعش به‌عنوان تهدیدات اصلی برای ایالات‌متحده خواهد بود. من یادآوری کردم که ضعف حکومت مرکزی در افغانستان ناشی از موقعیت جغرافیایی-تاریخی آن کشور است و این موضوع برای باشندگان آن کشور چیز جدید نیست.

دنفورد تصریح نمود که ما باید حضور وسیع خود را در مبارزه با تروریسم حفظ نماییم. او به تشریح چارت خود شروع نمود این‌که مأموریت ما در افغانستان به چه تعداد نفر و چه اندازه هزینه نیاز دارد. ترامپ ناگهان بیان نمود که در آنجا هنوز تروریست‌های زیاد حضور دارد؛ اما آن‌ها برای ما خطرناک نیست و آن‌ها در آنجا ساختمان‌ها را منفجر می‌کنند. ترامپ به‌صورت احمقانه این دیدگاه را تکرار نمود که هزینه نبرد در افغانستان برای ما سنگین‌تر از ساخت دوباره مرکز تجارت جهانی است (درصورتی‌که تروریست‌ها دوباره به آمریکا حمله نمایند) و او راجع به تلفات انسانی حمله یازدهم سپتامبر چیزی نگفت. همچنان این مسأله نادیده انگاشته شد که ممکن است پس از خروج از افغانستان دوباره موردحمله تروریست‌ها قرار بگیریم که به لحاظ سیاسی هزینه‌بردار است. دنفورد بیان کرد که دوام فشار نظامی‌می‌تواند در برابر تروریست‌ها به‌عنوان ابزار بازدارنده عمل نماید. او در ذهن خود یک جدول زمانی دقیق نداشت؛ اما پنتاگون می‌توانست به واحدهای دیپلماتیک این اجازه را دهد که فرایند تعامل را زمان‌بندی نماید. من بر آن بودم که ما داریم به مرحله خطرناک قدم می‌گذاریم و بار دیگر این پرسش مطرح می‌شود که در کل آیا بودن ما در افغانستان لازم بود؟ لحظه‌ای مباحثه پیچیده شد تا این‌که ترامپ پرسید که چرا ما در افغانستان و عراق می‌جنگیم؛ اما در ونزوئلا این کار را نمی‌کنیم؟

پس ‌از این که حرف‌های تند تبادله شد، شاناهان از کاهش هزینه‌ها یادآوری نمود که با این کار می‌توان قابلیت خود را در مبارزه با تروریسم حفظ کنیم؛ اما پیش‌ازاین که وی ادامه دهد، ترامپ از کنگره شکایت نمود که برنامه حصار کشی مرز مکسیکو را تمویل نمی‌کند. بعداً گفت ما چرا نمی‌توانیم از سوریه و افغانستان خارج شویم؟ من هرگز نمی‌خواهم که دو صد پرسنل دیگر به سوریه فرستاده شود که درمجموع به چهارصد برسد. دنفورد یادآوری نمود که این امیدواری وجود دارد که سایر اعضای ناتو در نظارت بر سوریه سهم بگیرند؛ اما ترامپ پاسخ داد که به هر صورت مصرف ناتو را ما پرداخت می‌کنیم. پس‌ازاین که چهل‌وپنج ثانیه بحث افغانستان در میان بود ترامپ بار دیگر پرسید ما چرا در آفریقا حضور داریم؟ او واضح ساخت که می‌خواهد از آفریقا خارج شود و به تفسیر او این کار می‌تواند برای کاهش کسر تراز تجاری که 22 تریلیون دالر می‌رسد کمک نماید. ترامپ از این شکایت کرد در حالی که نیجریه سالانه یک و نیم میلیارد کمک خارجی دریافت می‌کند رئیس‌جمهور آن کشور در ملاقات با ترامپ گفته بوده که آن‌ها از تولیدات آمریکایی خریداری نخواهد کرد. در جریان بحث آفریقا، ترامپ بار دیگر موضوع افغانستان را مطرح کرد و گفت که باید هزینه سالانه حضور ما در آنجا به ده میلیارد دالر کاهش پیدا کند. در اینجا هزینه حضور نظامی‌آمریکا در کوریای جنوبی مطرح شد و این‌که سئول تا چه حدی در این کار باید سهم بگیرد. ترامپ با خوشحالی گفت که پس از مذاکرات 2018 ما 500 میلیون دالر بیشتر ازآنچه مصرف کرده‌ایم از آن کشور به دست آورده‌ایم (درحالی‌که همه می‌دانست 500 نه بلکه 75 میلیون دالر بوده است). او هنوز می‌خواست کوریای جنوبی باید در مصارف سهم بیشتر از پنجاه‌درصد بگیرد. باوجود اینکه با عراق اختلاف‌نظر سیاسی داریم، ترامپ برای بقیه یادآوری کرد که ما برای ساخت پایگاه‌های خود در آنجا زیاد هزینه کرده‌ایم و عراق را ترک نمی‌کنیم.

در حدود یک ساعت از این مباحثه ما گذشته بود که ترامپ در حضور همه از دنفورد پرسید کارهای وزارت دفاع چطور پیش می‌رود؟ دنفورد با سراسیمگی گفت که ازنظر من کارها عالی انجام می‌شود، درنتیجه همه خندید. من می‌خواستم از اتاق بیرون بروم. من و پمپئو ورق‌ها را جمع کردیم. سپس همگی ایستاد شدند و به سمت دروازه پنتاگون به راه افتادند، جای که کاروان موترها منتظر بود. من و پنس به همراه ترامپ به راه افتادیم و موضوع صحبت ما بوئینگ 737 بود. پس از آن وقتی به دنفورد تماس گرفتم وی گفت که اکنون ترامپ باور می‌کند که ما به حرف‌های او گوش می‌کنیم چیزی که قبلاً باور نداشت. روز بعد وقتی به پمپئو تماس گرفتم وی نیز گفت که جلسه ما موفق بوده است.

مشکل هنوز پابرجا بود و این مشکل عبارت بود از گفتگو با طالبان. در جریان صبحانه روز 21 مارچ شاناهان و دنفورد یک چارت را نشان دادند که در آن نشان می‌داد که وزارت خارجه موافقت نموده است که گفتگوها بر اساس درخواست وزارت دفاع بر کدام خطوط به‌پیش برده شود. بغرنج‌ترین بخش قضیه اهداف مذاکراتی وزارت خارجه بود که در آنجا از چیزی که من فکر می‌کردم اهداف اصلی ما است عدول صورت گرفته بود. باید اطمینان حاصل می‌کردیم که تروریست‌ها به ما حمله نمی‌کند و برنامه‌های اتمی‌ایران و پاکستان تحت کنترل است. از حرف‌های ترامپ چنین معلوم می‌شد که ما ضرورت نداریم به بحران‌های دیگر دامن بزنیم؛ اما از دید من آمریکا باید در افغانستان چندین پایگاه داشته باشد که بتواند فوراً دست به اقدام بزند. پمپئو و خلیلزاد هنوز در مذاکرات روی خروج کامل نیروهای آمریکایی از افغانستان گفتگو می‌کنند. ممکن کارها از ماه نوامبر شروع شود اما ترس من، شاناهان و دنفورد این بود که ما پیشرفت‌های را که به دست آورده‌ایم از دست بدهیم. در جریان نیم ساعت که صبحانه دوام کرد من به ترامپ تماس گرفتم و او گفت که این تصمیم وی بوده است که به پمپئو و خلیلزاد به‌طور کامل اختیار مذاکره بدهد و هر آنچه می‌خواهد انجام دهد؛ اما از دید من این تصمیم بسیار خطرناک بود و پرسیدم او کیست که اختیار تام دارد؟ ترامپ جواب داد که آن شخص خلیلزاد است. شما چه فکر می‌کنید که او بهترین است؟

در همان صبح خلیلزاد را ملاقات کرده بودم کسی که از سی سال قبل می‌شناختم. او به من گفت که این دستور پمپئو است که نباید با بولتون مکاتبه داشته باشم؛ زیرا می‌خواهد کارهای پمپئو و ترامپ را بی‌اثر کند. آنچه او گفت ازنظر من نادرست بود؛ زیرا اگر پمپئو در قبال افغانستان اعتبار کسب می‌کرد این به نفع واشنگتن بود. هرگاه این قضیه درست هم باشد، به گونه ناشیانه مطرح‌شده است. من فکر نمی‌کنم در گفتگوها با طالبان بتوانیم به نتیجه قابل‌قبول دست پیدا کنیم. خلیلزاد قبول کرد که قبل از ترک واشنگتن به مقصد از سر گیری گفتگو با طالبان به‌صورت غیررسمی‌با همه ملاقات کند حتی باکسانی که در مورد آن‌ها سوءتفاهم وجود دارد. این تصمیم خوب بود. چند روز بعد پمپئو شکایت کرد که مقامات ارشد پنتاگون و لیزا کورتس مدیر ارشد آسیای جنوبی شورای امنیت ملی در کارهای خلیلزاد دخالت می‌کند و باید او را تنها بگذارد.

ترجمه بخشی از کتاب جان بولتون

برگردان: محمد سالم ناجی

ادامه دارد...

منبع روزنامه افغانستان

بازدید : 1497
سه شنبه 29 ارديبهشت 1399 زمان : 17:24
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

به مناسبت ایام سوگواری مولای متقیان و یعسوب الدین امیرالمومنین علی(ع) این نوحه به نشر گذاشته شد

تن نوحه حیدر حیدر محمود کریمی

حیدر حیدر…● ♪♫

اول و آخر؛ حیدر…● ♪♫

حیدر حیدر؛ ساقیِ کوثر حیدر● ♪♫

حیدر حیدر‌‌‌ای مظلوم فاتح● ♪♫

حیدر حیدر؛ فاتحِ خیبر حیدر● ♪♫

حیدر حیدر…● ♪♫

اول و آخر؛ حیدر…● ♪♫

حیدر حیدر؛ ساقیِ کوثر حیدر● ♪♫

حیدر حیدر‌‌‌ای مظلوم فاتح● ♪♫

حیدر حیدر؛ فاتحِ خیبر حیدر● ♪♫

حیدر حیدر…● ♪♫

اول و آخر؛ حیدر…● ♪♫

حیدر حیدر؛ ساقیِ کوثر حیدر● ♪♫

حیدر حیدر‌‌‌ای مظلوم فاتح● ♪♫

حیدر حیدر؛ فاتحِ خیبر حیدر● ♪♫

افتادی در بسترِ زهرا؛ بابا… چشمات از اشکت؛ شده دریا بابا● ♪♫

می‌بینم چه بغضی توی صداته… یا زهرا داری بر لبها؛ بابا● ♪♫

قربونِ دستای لرزونت؛ بابا… پره خونه زلفِ پریشونت؛ بابا● ♪♫

اشکاتوُ پاک کن؛ مگه زینب مُرده؟● ♪♫

قربونِ چشمای گریونت؛ بابا● ♪♫

یا علی وُ یا علی؛ یا علی● ♪♫

یا علی وُ یا علی؛ یا علی● ♪♫

یا علی وُ یا علی؛ یا علی● ♪♫

سربندِ زردت؛ شده هم رنگِ خون…● ♪♫

ردِ خون؛ خشکه روی گوشه‌ی ابروت● ♪♫

اما انگار رفته دلت؛ اون جا که شب بود و تنهایی و غربت و تابوت● ♪♫

می‌ریزه آبِ روون أسما،‌‌‌ای وای… روی جسمِ بی جونِ زهرا،‌‌‌ای وای● ♪♫

بازدید : 1119
سه شنبه 29 ارديبهشت 1399 زمان : 17:24
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی محمد ضیا همدرد والی جدید دایکندیامروزتاریخ26 ثور 1399 رسما به کارش آغاز کرد او در مراسم معارفه اش گفت: بدون هیچ گونه تعلقات سیاسی و سمتی کار خواهد کرد به هیچ کس اجازه مداخلات سیاسی را در امور کاری نخواهد داد.

به نقل از ارگان‌های محلی، آقای همدرد تجارب کاری خوب و شایستگی لازم را در کارنامه داشته و دارای تحصیلات عالی به سویه ماستر می‌باشد.

همدرد، از ولسوالی یکاولنگ بامیان می‌باشد و در ریاست عمومی‌اداره ثبت احوال و نفوس کار کرده است.

برخی دیگر درباره اوگفته است:

در مورد والی صاحب احمدضیا همدرد بدانید!

تحصیلات:

- لیانس از رشته زراعت، ماستر علوم سیاسی و دکترا در روابط بین الملل و به زبان انگلیسی بلدیت کامل دارد.

تجارب کاری

- رئیس بخش دیجیتل سازی تذکره الکترونیک.

- مشاور تدارکات سیستیکاءِ امریکا در وزارت امور داخله.

هفت سال در اداره‌ی عالی مبارزه با فساد اداری کار کرده است.

احمد ضیا همدرد از خانوده‌ی مردمدار است بناً او تجربه‌ی کافی از مردم داری، فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی را باخود دارد.

او از قریه مَرغِستانِ ولسوالی یکه ولنگ ولایت بامیان است. تقرر جناب همدرد صاحب را بخودش و به مردم دایکندی تبریک عرض میکنم. از خداوند توفیقات مزید برای وی در امر خدمتگزاری به مردم دایکندی می‌طلبم.

مطمئین هستم والی صاحب همدرد در این امر محوله موفق است چون او لایق و شایسته است

بازدید : 1227
شنبه 26 ارديبهشت 1399 زمان : 12:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی سم زدایی کل بدن معمولا به معنای دنبال کردن رژیم غذایی خاص یا استفاده از محصولاتی برای دفع سموم بدن و بهبود اوضاع تندرستی است. بدن، خود توانایی دفع سموم را دارد اما با برخی راهکارها می‌توان این روند را تسریع کرد...

در این نوشتار با چند راهکار جهت سم زدایی بدن آشنا خواهیم‌شد.

۱. روی خواب‌ت ان تمرکز کنید

خواب با کیفیت و کافی به مغز کمک می‌کند تا خود را مجددا شارژ و سمومی را که در طول روز جمع شده‌اند، دفع کند.

۲. برای سم زدایی بدن آب بیشتری بنوشید

ما از طریق تعریق یا ادرار محصولات جانبی عملکرد سلول‌ها را از بدن دفع می‌کنیم. بنابراین هیدراته بودن بدن برای سم‌زدایی اهمیت زیادی دارد.

۳. مصرف قند و مواد غذایی فرآوری‌شده را کاهش بدهید

به نظر می‌رسد که این دو، عامل بسیاری از بیماری‌های امروز هستند. مصرف زیاد قند و غذاهای فرآوری‌شده اختلالاتی مثل چاقی یا دیابت در بدن ایجاد می‌کند که روی توانایی سم زدایی طبیعی بدن تاثیر منفی می‌گذارند. با کاهش مصرف این مواد، روند سم زدایی بدن بهبود می‌یابد.

۴. مواد غذایی سرشار از آنتی‌اکسیدان بخورید

خوردن مواد غذایی حاوی آنتی‌اکسیدان می‌تواند آسیب ناشی از رادیکال‌های آزاد و متعاقبا بروز برخی بیماری‌ها را که تاثیر منفی روی سم زدایی بدن دارند، کاهش دهد. برخی از خوراکی‌های حاوی آنتی‌اکسیدان عبارتند از: چای سبز، قهوه، سبزیجات، شکلات، مغزیات، میوه‌ها و توت‌ها.

۵. غذاهای حاوی پروبیوتیک بخورید

خوردن غذاهای حاوی پروبیوتیک، ‌روده و سیستم گوارش را که نقش مهمی‌در سم زدایی بدن دارند، سالم نگه می‌دارد. برخی از خوراکی‌های حاوی پروبیوتیک عبارتند از ماست، بادمجان رومی، مارچوبه، موز، پیاز و سیر.

۶. برای سم زدایی بدن مصرف نمک‌تان را کاهش بدهید

برای برخی آدم‌ها سم زدایی یعنی حذف نمک اضافی! مصرف نمک زیاد باعث می‌شود که بدن دچار حبس مایعات شود به خصوص اگر آب زیادی مصرف نکنید. این روند هم مانع دفع سموم از طریق ادرار می‌شود و هم در بدن تورم ایجاد می‌کند.

۷. فعالیت بدنی بیشتری داشته باشید

ورزش منظم با عمر طولانی و کاهش ریسک بیماری‌ها از جمله دیابت نوع ۲، بیماری قلبی و بسیاری دیگر مرتبط است. انجام تمرینات ورزشی التهاب بدن را کاهش می‌دهد و سبب عملکرد درست سیستم سم زدایی می‌شود.

منبع: شفقنا افغانستان

بازدید : 1909
شنبه 26 ارديبهشت 1399 زمان : 12:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

اگر من جای او بودم؛

همان یک لحظه‌ی اول، که اول ظلم را می‌دیدم از مخلوق بی‌وجدان، جهان‌را با همه زیبایی و زشتی، برروی یکدگر، ویرانه می‌کردم!

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

اگر من جای او بودم؛

که در همسایه صدها گرسنه، چند بزمی‌گرم عیش و نوش می‌دیدم، نخستین نعره مستانه را خاموش آندم، بر لب پیمانه می‌کردم!

اگر من جای او بودم؛

که می‌دیدم یکی عریان و لرزان و دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین و آسمان‌را واژگون مستانه می‌کردم!

اگر من جای او بودم؛

نه طاعت می‌پذیرفتم، نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده، پاره پاره در کف زاهد نمایان، سبحه صد دانه می‌کردم!

اگر من جای او بودم؛

برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی‌سامان، هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو، آواره و دیوانه می‌کردم!

اکر من جای او بودم؛

بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان، سراپای وجود بی‌وفا معشوق را، پروانه می‌کردم!

اگر من جای او بودم؛

بعرش کبریایی، با همه صبر خدایی، تا که می‌دیدم عزیز نابجایی، ناز بر یک ناروا گردیده خواری می‌فروشد، گردش این چرخ را وارونه، بی صبرانه می‌کردم!

اگر من جای او بودم؛

که می‌دیدم مشوش عارف و عامی، ز برق فتنه این علم عالم سوز مردم کش، بجز اندیشه عشق و وفا، معدوم هر فکری، در این دنیای پر افسانه می‌کردم!

چرا من جای او باشم!

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتکاری‌های این مخلوق را دارد، وگرنه من بجای او چو بودم، یکنفس کی عادلانه سازشی، با جاهل و فرزانه می‌کردم!

عجب صبری خدا دارد! عجب صبری خدا دارد!

شاعر: استاد معینی کرمانشاهی

بازدید : 1327
شنبه 26 ارديبهشت 1399 زمان : 12:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی درست در حالی که اشرف‌غنی سرگرم یک معامله است که چطور وزارت بفروشد و مشروعیت بخرد، و عبدالله در جستجوی اینکه چطور سوگند خود را با ریاست شورای عالی مصالحه، معامله کند، تروریستها به شفا خانه نسایی ولادی دشت برچی حمله کرده تمام شفاخانه را اتاق به اتاق با خیال راحت، گشتند و زنان در حال زایمان...

نوزادان تازه چشم به جهان گشوده، مراجعین، داکتران و پرستاران را به رگبار بستند. پیام کشتن زن در حال زایمان و نوزاد تازه به دنیا آمده بسیار واضح است و آن اینکه: قشر خاصی هدف نیست، یک جامعه باید کاملا نابود شود. این صدا خیلی رسا و پیام خیلی واضح است. آنان که مخاطب این صداست چه؟ آیا آن را شنید؟ یا شنید و ناشنیده انگاشت؟ ممکن خود را به هزار آب و آتش بزنیم تا پیام خاص این کشتار را کتمان کنیم، ممکن با تجلیل از نیروهای امنیتی حکومت را تطهیر کنیم، ممکن بتوانیم با لطایف الحیل، خاص بودن هزاره را انکار کنیم، اما قتل آن نوزادی که یک ساعت بعد از ولادت هدف گلوله قرار گرفت، مرگ آن بانویی که همراه با کودک شکمش یکجا به رگبار بسته شد، به همه ما می‌گوید که دروغ می‌گوییم و تقلاهای مذبوحانه مان را برملا می‌کند. برغم عام‌سازی ناگزیر فاجعه در ادبیات سیاسی، هزاره مورد خاص است و به آتش بستن نوزاد یک ساعته، پیام به دولت نیست، پیام به هزاره است. دیگر قرار نیست تا در صف تذکره ایستاده شویم و برای اینکه رای داده نتوانیم کشته شویم، در کورس برویم و برای اینکه فردا باسواد شده رقیب کسی نشویم، منفجر گردیم. همین به دنیا آمدن خود دلیل موجهی برای مرگ ماست. لطفا بگوئید آن‌طرف‌تر از قتل نوزاد در لحظه به دنیا آمدن و آتش کردن بر زن باردار در حال زایمان دیگری چه شقاوتی قابل تصور است؟! اگر پیام واضح‌تر از این وجود ندارد، لطفا آن را جدی بگیرید.

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

امیری

بازدید : 1391
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 2:30
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی قضیه صلح امام حسن با معاویه، از مسائل مهمّ تاریخ اسلام است، باید مورد بر رسی ودقّت قرار گیرد. بدون هیچ تردیدی این تفاوت‌ها به جریان‌های مهمّ زمان امامان بازگشت دارد، نه به ویژگیهای روحی آنان، این گونه نیست که امامان یکی اهل مبارزه و ستیز ودیگری اهل سازش باشد، این گونه شناخت از اندیشه ورفتار امامان، شناخت دور از حقیقت و خرافه‌‌‌ای است...

ادامه مطلب
بازدید : 972
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 2:30
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی

پایگاه اطلاع رسانی ولایت دایکندی ریشه بسیاری از مشکلات، فقر، فساد سیاسی،اقتصادی، مدیریتی و اجتماعی، دشمنی و کینه ورزی، سلطه جویی در جوامع معاصر ریشه در بی اخلاقی یا بد اخلاقی دارد ، برای بیرون رفت از این وضعیت نیاز به فعال‌سازی نقش اخلاق در سیاست؛ حکومت و مدیریت، اقتصاد و قانون، مهم می‌نماید، اگر سیاست، مدیریت، اقتصاد، قانون مبتنی بر اخلاق نباشد در خدمت جامعه نخواهد بود...

ادامه مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 20
  • بازدید کننده دیروز : 19
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 235
  • بازدید سال : 772
  • بازدید کلی : 71636
  • کدهای اختصاصی